دیشب تا ساعت 3 کار میکردم تا بخوابم شد 4 ساعت 5 از تشنگی بیدار شدم فقط یه شلوارک پام بود همونطوری رفتم تو لابی آب وردارم تو تاریکی درست نمی دیدم البته
فقط یه چشمم هم اونم تازه نصفه باز کرده بودم که خوابم نپره یه دفه رفتم تو بغل یکی
که طرف از ترس یه فریاد کشید نگا کردم دیدم س ... ای.... هستش.من از خنده روده بر شده بودم اونم از ترس چشماش اندازه بزغاله زده بود بیرون.خلاصه خوابیدم و 8 رفتم سرکار قبلش عزیزه دلم اس داد که کجایی؟؟اونم با خشم زیاد؟گفت وقتی برسم میخواد دعوام کنه به خاطردیشب که رفتم عس......رفتم سر کار بعد از مدتی بیرون ساختمون به روش جدیدمون حرف زدیم(هم صدا هم تصویر ولی تصویر از راه دور) بعد رفتم انبار چند باری هم اونجا با عزیزم حرف زدم همش دعوام کرد همه حرفش هم عدم وابستگی بود.
چند تا اس و یه ایمیل براش فرستادمو بعدش قرار شد سر ناهار اگه عین دیروز شد ببینیم همدیگرو.به پ .... زنگ زدم گفتم کی بخوریم ناهار رو قرار شد زنگ بزنه ساعت 1.30 زد و رفتم گفت رس... اونور نشسته بریم سالن 2 ناهار خلاصه تو همین گیر و دار عزیزم و دیدم سالاد به دست ولی متاسفانه رفت اون یکی سالن ناهار بخوره و موقع ناهار ندیدمش.بعد ناهار با پ اومدم دفترش فهمیدم عشق تپلیم در رو از تو بسته و ام... رو راه نداده یه حالی کردم که نگووووووووو. بعد با پ اومدیم دفترم براش چند تا آهنگ زدم که تو همین فاصله عشقم اس داده بود نشنیده بودم.بعد خوشگلم زنگ زد باشگاه بود و داشت طبق معمول شیطونی میکرد بعد زنگ زد گفت میخواد بره استخر قرار شد برم کاغذای پایان نامشو بگیرم که یه دفه اومدم دیدم قاطی کرده عزیزم و خشونت ازش میباره قضیه اتاقش و ام ... قا..... گند بود.میخواستم برم بزنم اون قا.... بزنم رو لهش کنم.خلاصه تلفنی به عزیزم گفتم چی بگه و محکم باشه اونم یارو رو از اتاق بیرون کرد دمش گرم پهلوون ندای خودمه دیگه بعدهم رفت استخر و منم یه سری کارامو انجام دادم و بعد عزیزم اومد زنگ زد یه ذره حرف زدیم و بعد هم رفت.منم 8 رفتم یه ذره شام خوردم و رفتم کمپ 1 ساعتی هم رفتم باشگاه و اومدم و دوش و لالا.جیگرم هم پای تی وی خوابش برده بود به نظرم.
نظرات شما عزیزان:
|